حدودا ربع قرن از سده 21 میلادی گذشته اما شوربختانه ما در این جغرافیا هنوز با چالش های عینی در زمینه توجه به نقش شهروند در شهر مواجهیم و این احتمالا از الطاف خاورمیانه ای بودنمان است. چرا که چنین موضوعاتی در کشورهای توسعه یافته پذیرفته و درحال اجرا است و بحث بر رفع نواقص و تکمیل آن است برخلاف ما که دست در گریبان سوداگران شهریم و مرثیهی از دست رفتن شهر، این میراث نسل های آینده و فضای زیست انسان های امروزین را میخوانیم.
زمانی که شهروند با دغدغه های اقتصادی احاطه شود از مقام زیستن تنزل میکند و در کف طبقه ی بقا تمام همتش را صرف مبارزه با تهدیدات موجود میکند، تنها برای ماندن میجنگد؛ فارغ و تهی از لذت زیستن و تعالی. زمانی که جامعه در چنین شرایطی گرفتار شود همه چیز را وسیله ای می بیند برای پیروزی در رقابت بقا. از این روست که دیگر نمی تواند شهر را فضایی در خدمت بهبود کیفیت زیستش بشناسد تا با دوستانش در آن قدم بزند، هوای سالم به ریه هایش بکشد، از مبلمان شهری برای استراحت و تفرج استفاده کند و در فضاهای جمعی به فرزندانش دوستی و چگونه زیستن در جامعه را بیاموزد. این خطای شناختی منجر میشود «شهر» را میدان مسابقهی بقا ببیند و خدمات شهری را فراهم آوردن امکان هرچه سریع تر تاختن. گویی رقابت تنها چیزی است که برای شهروند از محیط زیست باقی مانده است.
اگرچه قصه ی تلخی است اما میتوان امیدوار بود که اوضاع و شرایط اقتصادی ثابت نخواهد بود و میتوان آن را بازسازی و ترمیم نمود. اما اگر شهر ویران و فضاهای شهری به دست سوداگران چپاول شد دیگر قابل بازیابی نخواهد بود.
همچنان همیشه راه نجات توسل به دانش و تخصص است. دانش و علم طراحی و مدیریت شهر می گوید باید شهروند را محور تصمیمگیری و برنامهریزی قرار داد. در ادامهی این مقاله سه مفهوم پیرامون اهمیت جایگاه و حقوق شهروندان در شهر را مرور میکنیم تا بتوانیم مطالبه ی دقیق تری برای داشتن یک شهرِ شهروندمدار داشته باشیم و با حقوق شهروندیمان بهتر آشنا شویم.
یکم: شهر شهروند مدار
«جان جاکوبز» این پرسش بنیادین را مطرح می کند که «آیا ما شهرها را برای مردم می سازیم یا برای ماشین ها؟» این پرسش در کنار ایده هایی چون «شهرهایی برای مردم» که از سوی یان گل مطرح می شود، زمینه ساز توجه و تاکید بیشتر به نقش یا بهتر بگوییم مالکیت انسان بر شهر است تا بتواند به پشتوانهی متفکرین و دانشمندان سدی در برابر طمع شهرخواران بسازد و آن ها را از تصرف حقوق شهروندان دور نگه دارد. چنین نگرشی باعث بروز مفهوم «شهر شهروند مدار» می شود. مفهومی که احتمالا این روزها برای ما ایرانشهری ها غریب افتاده. البته در روزگاری که از اصول شهرسازی ایرانیمان دور افتاده ایم و تقلید از رهروی کبک مدرنیزم را نیاموختیم.
سوال مهم این است که چگونه می توان فضایی شهروندمدار در شهر ایجاد کرد؟ برای این هدف باید علاوه بر توجه به اهداف کالبدی و کارکردی، به نیازهای کیفی و روانی شهروندان در محیط زندگی آنها یعنی «شهر» توجه شود. همچنین به نیازهایی از قبیل هویت اجتماعی، امنیت و رفاه اجتماعی، اشتغال پایدار، آسایش روانی، احساس زیبایی، همبستگی و تعلق اجتماعی و … نیز پاسخ مناسبی داده شود. این جمله را با دقت بیشتری بخوانید: « ایجاد خوانایی و پاسخگویی به نیازهای انسانی در فضا و تلاش برای افزایش شادی مردم از روش های مختلف، اساس خلق فضای شهروندمدار است.»
فضای شهروند مدار مفهومی چند وجهی است شاید با مروری بر این وجوه بهتر متوجه شویم که چرا باید «شهروند» در رأس تصمیمات مدیران شهری باشد. در دانش مدیریت شهری مفهومی وجود دارد به نام CSI (the citizen satisfaction index) یا شاخص رضایت شهروندان. این مفهوم شامل چهار محور اصلی و دو محور تکمیلی است:
1-شهرنشینی و تنوع
2- طبیعت و تفریح
3- فرصت شغلی
4- هزینه- بهره وری
و دو محور تکمیلی رضایت کلی و احساس تعلق
توجه کنید: این مواردی است که با مطالعه نظر و نیازهای شما شهروندان شاخص رضایت شما مالکان حقیقی شهر را تعیین می کند.
دوم: شکوفایی شهری
توسعه پایدار عبارتی است که به کرات از دهان مدیران و سیاستمداران شنیده ایم؛ اما احتمالا در عمل چیزی از آن را در تصمیماتشان ندیدهایم. اما در کشورهای توسعه یاقته نه تنها به آن توجه ویژهای دارند بلکه مدام آن را به پیش می برند و تکمیلش می کتند. یک نگاه جدید که مکمل توسعه پایدار است و در مدیرت شهری جایگاه ویژه ای را به خود جلب کرده است بحث «شکوفایی شهری» است. شکوفایی شهری در واقع یک گام جلوتر از توسعه پایدار است. رویکردی جامع و یکپارچه که افزون بر توسعه پایدار ، شادی، رفاه، سرزندگی، پویایی و کیفیت زندگی شهروندان را در شاخص های خود آورده است. جای خالی چنین دغدغه ای در شهرهای ما به شدت دیده می شود. چرا که نگاه به شهر امروز نگاهی عاری از دغدغه های شهروندان و نیازهای روانی و اجتماعی آنها ست حال آنکه چنین نگاهی که توسعه را تنها به معنای مرتفع سازی و دیوار کشیدن و آسفالت کردن تعریف می کند توسعه ای پدید نخواهد آورد اما زیان های بسیار چرا.
در شهر مطلوب، شهروند جایگاه مهمی دارد، مهم نه تنها به این معنا که به او توجه شود بلکه به این معنی که او باید در فرآیند طراحی و توسعه شهر مشارکت داشته باشد. این موضوع را مقایسه کنید با وضع موجود ما و تصمیماتی که شبانه از پشت اتاق های در بسته مدیران شهری بیرون می آید. شهرسازی نوین می گوید باید دیدگاه های سیاسی، اجتماعی و حقوقی شهروندان در کنار موضوعات محیطی بر توسعه و طراحی شهر تاثیرگذار باشند. نتیجهی این عدم توجه فضاهایی خشک، غیرپذیرا و نامتناسب با مقیاس های انسانی است که در تضاد با جنبه های احساسی، اجتماعی و عاطفی شهروندان است.
در واقع مفهوم شکوفایی شهری ارتباط عمیقی با کیفیت زندگی شهری و توسعه پایدار دارد، توسعه ای که بر اساس مشارکت های مدنی، پاسخ به چالش های عصر حاضر، بهینه سازی منابع و نیز فراهم سازی ظرفیت ها و پتانسلی های لازم برای آینده تحقق می یابد.
سوم: حق به شهر
برای ارائه تعریفی از شهروند و حقوق او انتخاب های گوناگونی داریم چرا که این مفاهیم در طول زمان و براساس تفکرات و نگاه مکاتب فکری به شیوه های مختلفی تعبیر و تفسیر شده است. اما برای اینکه پایمان را بر زمین مشترکی بگذاریم این تعریف را می توان ارائه کرد: شهروندی حقوق، و ظایف و عضویت در یک اجتماع سیاسی را شامل می شود. از چالش ها و قسمت های بحث برانگیز این تعریف که بگذریم میتوان پذیرفت: که افرادی که در یک محیط مشترک زندگی می کنند حقوق و وظایفی هم دارند.
به نقل از ایواماتو، حق به شهر مفهومی است که آزادی کامل برای همه شهروندان و ساکنان شهر، جهت دستیابی به مزیت های حیات و مشارکت در تکامل آن قائل است. نگرشی مبتنی بر حقوق که دستاوردهای توسعه را توزیع و مشارکت در توسعه را تضمین می کند.
ما ایرانی ها قرن هاست به دنبال عدالتیم، اما عدالت تنها در ساختار قضایی تعریف نمی شود. احقاق حقوق شهروندان در فضای شهری هم یکی از جنبه های عدالت است که باید به آن پرداخته شود. حق به شهر مفهومی است که یک مطالبه جمعی را برای پاسخگویی عادلانه به نیازهای جمعی و معنوی مطالبه می کند. اما نمی توان آن را به یک مطالبه از فرد و افرادی مشخص تقلیل داد. بلکه حق به شهر ساختار و سیستمی را مطالبه میکند که توانایی پاسخگویی به نیازهای شهروندان را به طور جامع و عادلانه داشته باشد.
در پایان برخی از مصادیق و هنجارهایی که از دل عدالت شهری و حق به شهر برآمده را مرور کنیم:
- حق به مشمولیت، دسترسی، برابری، آزادی و استفاده از مکان های شهری
- حق به آسایش، امنیت، سلامت و محیط انسانی
- حق به تعلق داشتن، نماد سازی و این همانی؛
- حق به زیبایی و جذابیت محیطی؛
- حق به زیست شهری، حیات و تعامل اجتماعی و گذران اوقات فراغت؛
- حق به مشارکت، مدیریت، اطلاع یافتن و کنترل دموکراتیک؛
- حق به طبیعت و محیط طبیعی
پس از مرور این مفاهیم و دانستن اینکه جهان علم چه جایگاهی را برای شهروندان در مدیریت شهری متصور است با این پرسش نهایی از مسئولان و مدیران شهرهامان مواجه میشویم: تا چه اندازه با چنین مفاهیم موثری در مدیریت و طراحی شهری آشنایی دارید و اگر این آشنایی به میزان قابل قبولی است ؛ چنین اِشرافی تا چه میزان بر توجه و تصمیمات شما به رای و حقوق شهروندان اثرگذار است؟ بدون شک پاسخ شما در برابر کفهی عملکردتان در سنجهی شهروندان فهیم قرار خواهد گرفت.